یادش بخیر اون قدیما ! که سرما بود و گاز نبود !
بخاریها کنده ای بود ! دلهایمان چه گنده بود !
زنقد و انتقاد دور ! پر از تحمل و غرور !
زنفت شاه و شل* بدور ! به دور کرسی پر سرور!
امیر بود وارسلان ! حسین کرد بی زبان !
راوی داس تانمان ! حسین قلی پرزبان !
به قری لوش باغمان ! به قر قوریت داغمان !
به کشته خشک باغمان! دهان بود بی امان !
قوریت بود و خرت و خورت!
ممیز بود کرت کرت !
چراغمان توری بود ! #
الاغمان نوری بود @
نه کفش گرم و چرمی !
نه پالتو قشنگی !
نه واحد بلندی !$
نه شاگرد زرنگی !
بعد کلاس درسم , طویله بود جایم !!!
غذا میخواست گاوم! تا که منم بخوابم !
زثقل مشق شبها ,کم می اورد یلدا !
به زیر مشت و فلک کم می آورد یلدا !
به راه درس و مکتب !
سرما بود و داغ تب !
نه سرویس داغ و نرم !
نه کاپشن آق و گرم !
روان آب دماغم بود سنگین !
بدستانم لبومیگشت غمگین !
بدستم بود شمشیری زنودان !
حریفم بود سرمای زمستان !
معلم بود عباس یا خان !&
اگر می دید نبرد ما و دوستان !
گهی خندان گهی نالان!
ز لوکمه قارآن دوستان !
نه دستکش , نه پاپوش !
کلاهی بود چند کاره نه سرپوش !
اگر طیاره ای در آسمان منجمد میکرد پرواز !
دلم همراه لب ,تا حنجره میکرد پراز !
صدای زنگ بود و بخاری کنده سوزان !
همه دستان چغندر بود دوستان !
لباس سوخته با بوی گندش !
خجل میکرد باآن رنگ گندش !
نگاه مادر و فاز نگاهش !
لباس پینه دار و گناهش !
مرا بیچاره میاورد کنارش !!
*-shell .شرکت نفت استعماری شل
# چراغ زنبوری که ملت چراغ توری میگفتند و معادل لامپهای ال ای دی امروزی بود!
@-تند رو بود و مثل نور راهوار بود!
$ اتوبوس شرکت واحد
&.چهره معلم بادیدن یخ شمشیرسان در دست بچه ها عبوس میشد یا همانند خان روستا دستور چرخ و فلک صادر میکرد ! .اینو گفتم بعضی دچار شک و ریب نشوند نسبت به عباس خان !!مدیر دبستان صاحب دیوان !
نظرات شما عزیزان:
جغاتی له 
ساعت13:03---26 بهمن 1392
اقا سید خیلی خیلی زیبا و خاطره انگیز بود و کلی خاطره های قدیم مون رو زنده کردی با این اشعار زیبات
اما باید به اون اقای جغتایی اکبر اقا عرض بکنیم که کلمه قوافی ایراد داره از نظر ادبی
بهر حال همه مون جغتایی هستیم و از این جور مطلبا خصوصا اگه بیشتر از جغتای و اداب و رسومش باشه خیلی به دلمون می چسبه
انشاء الله ادامه بدین و از تراوش های ذهنتون بیشتر مطلب بذارین
موفق باشین
پاسخ:با تشکر از لطف جنابعالی .با اینحال سعی میکنیم از این تراوشات ذهنی داشته باشیم ! امید وارم که مثل شعر واره اون قدیما سوپ سربازی نشه ! که شعر سنتی و سفید و....... در جوفش هویدا بشه !!
اکبر رحیم 
ساعت14:12---15 بهمن 1392
سلام : جالب و خاطره انگیز بود یک مقدار دیگه وزن و قوافی و مرادف رعایت می شد بهتر می شد . موفق باشید
پاسخ:با تشکر از اظهار لطف حضرت عالیجناب !
چون فی البداهه بود و وقت تنگ, قافیه آمده بود بجنگ ! ما هم چو نداشتیم تفنگ ! پای قلم گشته بود لنگ ! با درخواست شما دیگ ذوقمان کرد غلیان سعری سرودیم همچو دود قلیان !!!